شکمبه [علوم و فنّاوری غذا] بخش خوراکی آلایش شامل سیرابیشیردان و بقیۀ دستگاه گوارش دام
واژههای مصوب فرهنگستان
(به ویژه در مسمومیت خوراکی و دارویی) پمپ شکم، تنقیه ی معده، پمپ شستشوی معده
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سینه بند، پیش دامنی قدیمی زنانه ومردانه سایر معانی: (سابقا) پیشبند سه گوش (به ویژه زنانه)
شکم گنده، کله شق، پر خور، بی میل سایر معانی: سرزنده، مغرور، پر از باد غرور، بی علاقه
دردمعده
[علوم دامی] پیش معده ؛ شکمبه، نگاری و هزارلا در نشخوارکنندگان، و در طیور برابر proventriculus .
رودل، معده پر
غرغرشکم، غراغر
سنگدان
گودال زیر جناهسینه
ماندن، ایستادگی کردن، پایدارماندن، ساکن شدن، ایستادن، منتظر شدن، وفا کردن، تاب اوردن، ساکن بودن سایر معانی: پابرجا ماندن، باقی ماندن، دوام آوردن، تحمل کردن، تاب آوردن، چشم به راه چیزی بودن، ...
ارزو، اشتیاق، اشتها، میل و رغبت ذاتی سایر معانی: میل شدید، ولع، رغبت [بهداشت] اشتها