ابدار، نمناک، مرطوب، تر، بخاردار، نمدار سایر معانی: نمناک، نمدار، مرطوب، ابدار، بخاردار [عمران و معماری] تر [برق و الکترونیک] مرطوب [نساجی] مرطوب - نم دار [آب و خاک] مرطوب، نمناک ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
داغ، شرجی، خیلی گرم ومرطوب سایر معانی: گرم و مرطوب، پرشور، شهوانی، آتشی، پر تب وتاب، شهوت انگیز، بسیار گرم، سوزان، مستهجن، زشت، قبیح، ناپسند، سخت، داه، خفه
(گرما) شدید، سوزان، کلافه کننده، داغ، تفتان
سوزان، سوزاننده، حاد، محترق، بسیار مشتاق، حاره، زیاد گرم سایر معانی: (آب و هوا) بسیار گرم و خشک، تفتان، تفسان، گرمسیری، (عشق و غیره) داغ، آتشین، پرشور [آب و خاک] بسیار گرم، سوزان ...
گرمسیر، گرمسیری، مدارراسالسرطان، مدارراس الجدی حاره سایر معانی: وابسته به نواحی حاره، حاره، استوایی، مدارگان، حاره ای، trpic نواحی گرمسیری بین دومدارشمال وجنوب استوا [زمین شناسی] مناطق حاره، ...