مرطوب [علوم جَوّ] دارای رطوبت
واژههای مصوب فرهنگستان
[آب و خاک] اقلیم مرطوب
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[نساجی] رطوبت دهی
[سینما] دستگاه کنترل رطوبت - طنز
رطوبت، نم، تری، مقدار رطوبت هوا سایر معانی: نمداری، نمناکی، میزان نمداری هوا، درجه ی رطوبت [خودرو] رطوبت [شیمی] رطوبت [عمران و معماری] رطوبت - نم - نمناکی [مهندسی گاز] رطوبت، رطوبت هوا [زمین ...
[عمران و معماری] عایق رطوبت
[نفت] نسبت رطوبت
(ماده ی اسفنج مانند و مرطوب که برای جلوگیری از خشک شدن توتون و غیره در جعبه یا گنجانه ی آن قرار می دهند) نمده، صندوق سیگار که هوای انرا نم نگاه دارند
[شیمی] رطوبت مطلق گاز [پلیمر] رطوبت مطلق گاز
[نساجی] وسایل مرطوب کننده هوا
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.