راننده، شراعبان، سکاندار سایر معانی: سکانی، نفر سکانی (helmsman هم می گویند)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[برق و الکترونیک] ارایه ی ریز موج خود - هدایت ارایه آنتی با مدار الکترونیکی که فاز سیگنالهای راهنمایی ورودی را حس می کند و باریکه آنتن را جهت دریافت آنها قرار می دهد . از این آنتن در مخابرات ...
نصیحت کردن، پند دادن، مشورت دادن، توصیه دادن، اگاهانیدن، قضاوت کردن، رایزنی کردن، خبر دادن سایر معانی: اندرز دادن، نظر دادن، توصیه کردن، آگاه کردن، آگاهانیدن، مشورت کردن با [حقوق] اعلام کردن ...
اجتناب کردن، دوری کردن از، طفره رفتن، طفره رفتن از، حذر کردن از، احتراز کردن، الغاء کردن، عدول کردن سایر معانی: دوری کردن، پرهیز کردن، خودداری کردن، جلوگیری کردن، (حقوق) ملغی کردن، موقوف کرد ...
کناره گیری، اجتناب، احتراز، طفره، طفره روی سایر معانی: دوری، پرهیز، خودداری، جلوگیری
حذر کردن از، برحذر بودن، زنهار دادن، ملتفت بودن سایر معانی: مواظب بودن، حذر کردن، پاییدن
(امریکا - رستوران یا فروشگاه یا میخانه ای که به طور غیر منصفانه گران است) تاراجگاه
دوری کردن از، طفره رفتن، عدول کردن، طفره زدن، اجتناب کردن از سایر معانی: گریختن (با حیله یا سرعت و غیره)، فرار کردن، جیم شدن، گیر نیافتادن، به یاد نیاوردن، به خاطر خطور نکردن
اجتناب کردن، خود داری کردن سایر معانی: دوری کردن (از چیز ناخوشایند یا بد)، احتراز کردن، پرهیزیدن، پرهیزکردن
طفره رفتن، تجاهل کردن، طفره زدن، از سر باز کردن، طفره زدن از، گریز زدن از سایر معانی: (با زرنگی از چیزی دوری کردن) از زیر (چیزی) در رفتن، شانه خالی کردن، زیربار (چیزی) نرفتن، طفره زدن (یا رف ...
کنترل کردن، حکومت کردن، حکمرانی کردن، تابع خود کردن، حاکم بودن، فرمانداری کردن سایر معانی: فرمانروایی کردن، تحت تاثیر قرار دادن، نفوذ کردن در، مهار کردن، تعیین کردن، اداره کردن، معیف کردن، م ...
سکانی [حملونقل دریایی] فردی که مسئول حرکت دادن دستهسکان یا فرمان سکان است
واژههای مصوب فرهنگستان