ورزش : سیمى که دکل را بسمت جلو قایق نگاه میدارد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[نساجی] ستون ورد
نتوانستم او راوادار کنم بماند حریف اونشدم بماند
اقامت خانگی [گردشگری و جهانگردی] اقامت شرکتکنندگان در یک برنامۀ آموزشی زبان در منازل شخصی میزبانان، همراه با غذا، برطبق قرارداد
واژههای مصوب فرهنگستان
بند شکم بند یا کرست
نقطه اتکاء، تکیهگاه اصلی، وابستگی عمده سایر معانی: نگه دار اصلی، حامی اصلی، پشتیبان عمده، تکیه گاه، پشت و پناه، (کشتی) نگاهدارنده ی دکل اصلی، شاه دکل بند، دریا نوردی مهار اصلی که از نوک شاه ...
[آمار] مدل رفتنی-ماندنی
نام مجلس قانونى المان
ماند کوتاه [حملونقل دریایی] حالتی از زنجیر در هنگام لنگراندازی که در آن طول زنجیر به حداقل میرسد و زنجیر به حالت کشیده و تقریبا عمودی قرار میگیرد ...
مهمان کممان [گردشگری و جهانگردی] مهمانی که پیش از تاریخ خروج مهمانخانه را ترک میکند |||متـ . کممان
موکول کردن، بوقت دیگر موکول کردن سایر معانی: (جلسه و مذاکره و غیره) تعطیل و به بعد موکول کردن، موقتا تعطیل کردن، (عامیانه - جلسه یا گردهمایی و غیره را) از جایی به جای دیگر منتقل کردن، خاتمه ...
لنگر، لنگر کشتی، لنگر انداختن، محکم شدن، با لنگر بستن یا نگاه داشتن سایر معانی: با لنگر ثابت نگاهداشتن، لنگر کردن، وسیله ی ثبات، درجا نگهدار، مهارکردن، قلاب کردن، برجا داشتن، ثابت شدن، سر خب ...