جهش، وحشت زدگی، رم دادن، از جا پراندن، رمانیدن، تکان دادن، وحشت زده شدن سایر معانی: یکه خوردن یا دادن (به ویژه از ترس ناگهانی)، دچار هول و تشویش ناگهانی کردن، واچرتیدن، (با تکان یا نگرانی نا ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تعجب، مات کردن، خیره کردن، مبهوت کردن، متعجب ساختن، متحیرساختن، سردرگم کردن سایر معانی: شگفت زده کردن، متحیر کردن، بهت زده کردن، (مهجور) سردرگم کردن، گیج کردن، (شعر قدیم) شگفتی
متحیر، مات و مبهوت، بهت زده (dumbstricken هم می گویند)
اب فلزی دادن، ابکاری فلزی کردن، با برق اب طلا یا نقره دادن به سایر معانی: به جنب و جوش انداختن، به هیجان آوردن، (با جریان برق) آب طلا یا نقره دادن، روی اندود کردن، گالوانیزه کردن، فلز اندود ...
شبح، روح، دیو، جن، ترساندن سایر معانی: روح زده کردن، شبح زده کردن، دچار ترس از ارواح کردن، ترسیدن، وحشت زده کردن یا شدن، سراسیمه کردن یا شدن، رماندن، رم دادن، (ترساندن و) فراردادن، (عامیانه) ...
وحشت زده کردن، مرعوب کردن سایر معانی: (سخت) ترساندن
تندر زده، رعد زده، گیج، هاج و واج، رعدزده، صاعقه زده، مات، مبهوت، حیرت زده