galvanize
معنی
اب فلزی دادن، ابکاری فلزی کردن، با برق اب طلا یا نقره دادن به
سایر معانی: به جنب و جوش انداختن، به هیجان آوردن، (با جریان برق) آب طلا یا نقره دادن، روی اندود کردن، گالوانیزه کردن، فلز اندود کردن، در معرض جریان برق قرار دادن، برق زدن به، (به وسیله جریان یا شوک برقی) انگیختن، متشنج کردن، تحریک کردن
[مهندسی گاز] آب فلزی دادن، آبکاری فلزی کردن
سایر معانی: به جنب و جوش انداختن، به هیجان آوردن، (با جریان برق) آب طلا یا نقره دادن، روی اندود کردن، گالوانیزه کردن، فلز اندود کردن، در معرض جریان برق قرار دادن، برق زدن به، (به وسیله جریان یا شوک برقی) انگیختن، متشنج کردن، تحریک کردن
[مهندسی گاز] آب فلزی دادن، آبکاری فلزی کردن
دیکشنری
گالوانیزه کردن
فعل
galvanizeاب فلزی دادن
galvanize, plateابکاری فلزی کردن
galvanizeبا برق اب طلا یا نقره دادن به
ترجمه آنلاین
گالوانیزه کردن
مترادف
animate ، arouse ، astonish ، awaken ، commove ، electrify ، energize ، excite ، fire ، frighten ، innervate ، invigorate ، jolt ، motivate ، move ، pique ، prime ، provoke ، quicken ، shock ، spur ، startle ، stir ، stun ، thrill ، vitalize ، wake ، zap