انزجار، تهوع، حالت تهوع، دل اشوب، حالت استفراغ سایر معانی: وامیدگی، وامش، حالت تهوع و استفراغ، دل آشوبه، دل به هم خوردگی، تنفر، چندش، بیزاری، حالت استفراه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ذره، بیم، تردید، اندک، محظور اخلاقی، واحد سنجش چیز جزئی، نهی اخلاقی، وسواس باک، وسواس داشتن، دو دل بودن، تردید داشتن سایر معانی: محذور اخلاقی، تردید (به ویژه درباره ی درستی عمل یا روش بخصوص) ...