عالم روحانی، معنویت، روحانیت، روحیه مذهبی سایر معانی: فروهری، لاهوتی بودن، (معمولا جمع) حقوق و اختیارات و خمس و زکات متعلق به کلیسا یا کشیش
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هوا خواهی، پرستش، سرسپردگی، تخصیص، وقف، صمیمیت، جانسپار، از خود گذشتگی، دعا، مریدی سایر معانی: اختصاص، کنارگذاری، وقف سازی، فداکاری، پاکبازی، جانفشانی، جانسپاری، پارسایی، زهد، دلبستگی مذهبی، ...
قدوسیت، تقدس، پرهیز کاری، لقب پاپ، حضرت سایر معانی: پارسایی، سپنتایی، (h بزرگ - با : his یا your) عنوان پاپ اعظم: حضرت، بلندجاه
پارسایی، پرهیز گاری، تقوا، تقوی سایر معانی: پیرو مکتب پای تیست های آلمان (pietist)
دین، کیش، مذهب، ایین سایر معانی: موضوع مورد علاقه شدید، هم و غم، فکر و ذکر، رهبانیت
دینداری، دیانت، پیروی مذهب، خداترسی
تقدس، پاکدامنی، قدوسیت