قابل فروش، قابل عرضه در بازار سایر معانی: فروختنی، مرغوب، دارای خریدار، باب بازار، وابسته به خرید و فروش، دادوستدی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
محبوب، مشهور، متداول، عمومی، عوامانه، خلقی، ملی، توده پسند، نامدار، وابسته بتوده مردم سایر معانی: مردمی، وابسته به یا توسط مردم، همگانی، مردم پسند، عامه پسند، نازل، ارزان، در استطاعت مردم، ر ...
ناخوش آیند، ناخواسته سایر معانی: ناخوش ایند