marketable
معنی
قابل فروش، قابل عرضه در بازار
سایر معانی: فروختنی، مرغوب، دارای خریدار، باب بازار، وابسته به خرید و فروش، دادوستدی
سایر معانی: فروختنی، مرغوب، دارای خریدار، باب بازار، وابسته به خرید و فروش، دادوستدی
دیکشنری
قابل فروش است
صفت
marketableقابل عرضه در بازار
salable, marketable, alienable, mercenary, venal, vendibleقابل فروش
ترجمه آنلاین
قابل فروش
مترادف
bankable ، commercial ، fit ، for sale ، good ، hot ، merchandisable ، merchantable ، profitable ، salable ، sellable ، selling ، sought after ، sound ، trafficable ، vendible ، wanted