چرت کوتاه، خواب سبک وکوتاه، چرت زدن سایر معانی: خواب کوتاه، چرت، قیلوله، چاشتخواب، خواب نیمروز، چرت روی صندلی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چرت، چرت زدن سایر معانی: چرت زدن (معمولا با: away)، پینگی زدن، به خواب کوتاه یا پراضطراب فرورفتن، نیمه خواب بودن، و سن، خواب کوتاه یا سطحی، پینکی، چرت زدن باoff [کاراته] دوزو - خواهش کردن . ...
(عامیانه) خواب کوتاه، چرت، چرت پس از نهار
کج خلق، خسته کننده، کسل کننده، ناراضی سایر معانی: ملال انگیز، ملالت اور