بطور ارام سایر معانی: بطور ارام
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بطورهمواریاصاف، بطورتساوی، بطور یک نواخت، ازروی بیطرفی [ریاضیات] به طور مساوی
ملایم، با ملایمت، بتدریج، به ارامی سایر معانی: با نرمی، آرام آرام، آهسته، با ملاحظه، بارامی
بزیبایی، باوقار، موقرانه، بانزاکت
بی درنگ، بلافاصله، فورا، به آسانی، با میل، به دلخواه، از روی میل، زود، بسهولت [ریاضیات] به آسانی، به سهولت، به دلخواه، زود