readily
معنی
بی درنگ، بلافاصله، فورا، به آسانی، با میل، به دلخواه، از روی میل، زود، بسهولت
[ریاضیات] به آسانی، به سهولت، به دلخواه، زود
[ریاضیات] به آسانی، به سهولت، به دلخواه، زود
ترجمه آنلاین
به راحتی
مترادف
at once ، at the drop of a hat ، cheerfully ، eagerly ، easily ، facilely ، freely ، gladly ، hands down ، immediately ، in a jiffy ، in no time ، lightly ، no sweat ، nothing to it ، piece of cake ، promptly ، quick as a wink ، right away ، slick as whistle ، smoothly ، speedily ، straight away ، swimmingly ، unhesitatingly ، well ، willingly ، without delay ، without demur ، without difficulty ، without hesitation