انتقاد، مقاله انتقادی، فن انتقاد سایر معانی: (بررسی سنجشگرانه ی هر چیز) سنجشگری، هنرسنجی، نقد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خوار کردن، بد نام کردن سایر معانی: (قدیمی) بدنام کردن، آبروی کسی را بردن
پست کردن، خفت دادن، تنزل کردن، تنزل دادن، تنزل رتبه دادن، منحط کردن سایر معانی: (مثلا به منظور تنبیه) تنزل رتبه دادن، فروزینه کردن، فروداشتن، کم ارزش کردن، بی آبرو کردن، خوار و خفیف کردن، دو ...
استهزاء کردن، تمسخر کردن، بکسی خندیدن سایر معانی: به باد تمسخر گرفتن، (از روی تحقیر) خندیدن به، مسخره کردن، ریشخند کردن، استهزا کردن، مچل کردن، دست انداختن
کاهش، افترا، کسر، بد گویی، کسر شان سایر معانی: کاهش (از چیز دلخواه)، سعایت، زشت یادی، بی اعتبارسازی، غیبت (پشت سر کسی حرف بد زدن) [ریاضیات] کاهش
راست، بی درنگ، مستقیما، سر راست، یک راست سایر معانی: (به طور) سرراست، راستوار، صرفا، درست، کاملا، فورا، بلافاصله، الان، به زودی، (انگلیس) به مجرد اینکه، تا، به محض این که [برق و الکترونیک] م ...
پست کردن، بی اعتبار کردن، کم گرفتن، بیقدر کردن، انکار فضیلت چیزی را کردن سایر معانی: کم ارج کردن، کوچک کردن، دون کردن، پست انگاشتن، تحقیر کردن، توهین کردن، بدگویی کردن (از)، بی آبرو کردن، عد ...
باب، در، راهرو، درب سایر معانی: (مجازی) خانه، آپارتمان، (مجازی) وسیله، اسباب، راه، درگاه، آستانه، مدخل [عمران و معماری] در
باب، مدخل، ورودیه، دریچه، دروازه، گیت، در بزرگ، دریجه سد، وسایل ورود سایر معانی: در حیاط، در ورودی منزل یا باغ، قاپو، (در فرودگاه) گیت، محل ورود و خروج از هواپیما به فرودگاه، (در سینما و نما ...
تند، عجول، شتاب زده، دست پاچه، زود رس سایر معانی: عجولانه، شتاب آمیز، کرامند، بی فکرانه، باشتابزدگی، بلامقدمه، بی صبر، ناشکیبا، با آزردگی، از روی دلخوری، با تندی، زود خشم، زودرنج، آتشی مزاج ...
اعتراض کردن، رد کردن، تکذیب کردن، مورد اعتراض قرار دادن سایر معانی: مورد انتقاد و پرسش قرار دادن، (امانت و غیره را) موردتردید قرار دادن، (در اصل) مورد ضرب و جرح قرار دادن، اعترا کردن به، عی ...
زخم زبان زدن، تازیانه زدن سایر معانی: سخت کتک زدن، له و لورده کردن، سخت نکوهش کردن، به باد انتقاد گرفتن (lambast هم می نویسند)، (عامیانه)، lambast تازیانه، شلاق