اجتناب کردن، دوری کردن از، طفره رفتن، طفره رفتن از، حذر کردن از، احتراز کردن، الغاء کردن، عدول کردن سایر معانی: دوری کردن، پرهیز کردن، خودداری کردن، جلوگیری کردن، (حقوق) ملغی کردن، موقوف کرد ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اجتناب، طفره روی، طفره زن، طفره رو، شانه خالی کردن از، روی گرداندن از، از زیر کاری در رفتن، طفره زدن، طفره رفتن، عدول کردن سایر معانی: (از زیر بار مسئولیت و وظیفه و غیره) دررفتن، شانه خالی ک ...