پوشاندن، کند کردن، غلاف کردن، غلافدار کردن سایر معانی: روکش کردن، پوشاندن (با چیزی)، نیام دار کردن، (شمشیر و غیره) غلاف کردن، نیام کردن، (شمشیر و یا شاخ و غیره را در بدن) فرو کردن، غلاف، جلد ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(مجازی) خلاصه کردن، کوته وار کردن، لب مطلب را گفتن (یا نوشتن) (encapsule هم می گویند)، در پوشینه (کپسول) قرار دادن، پوشینه دار کردن، بصورت کپسول دراوردن، در کپسول گذاردن، در محفظه ای قرار دا ...