[برق و الکترونیک] پالس عمودی دندانه دار پالس همزمان سازی عمودی که با پنج قله ی تیز ،که تا پایین سطح سیاهی سیگنال تلویزیونی می رسند،شکسته شده است . به این ترتیب شش مؤلفه پالسی به دست می آید ک ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دوارّهای [زیستشناسی - علوم گیاهی] ویژگی برگی که دندانههای حاشیۀ ارّهای آن مجددا ارّهای شده باشد
واژههای مصوب فرهنگستان
[برق و الکترونیک] صفحه تور چاک دار ؛ صفحه رتور دندانه دار ؛ صفحه رتور شکسته صفحه رتور خازنی که دارای شیارهای شعاعی است تا امکان به هم چسباندن قسمتهای مختلف صفحه را به سمت داخل یا خارج برای ت ...
تو رفتگی، دندانهگذاری، دندانه دار کردن، بر جسته کردن، سفارش دادن سایر معانی: (لبه یا حاشیه را) دندانه دار کردن، دندانه دندانه کردن، کنگره دار کردن یا شدن، مضرس کردن یا شدن، (نمای برونی را) ب ...
تیر کشنده، سوراخ کننده
کهنه، خشن، زبر، نا هموار، ناصاف، پاره پاره، ژنده سایر معانی: مندرس، پاره پوره، (مانند اره) دندانه دار، بریده بریده، ناصاف (jagged هم می گویند)، ژولیده، شانه نکرده، ناموزون، سردستی، غیر یکدست ...
ریزارّهای [زیستشناسی - علوم گیاهی] ویژگی برگی که حاشیۀ آن دندانههای ارّهای بسیار ریز داشته باشد
سیخ زنی سایر معانی: 1- درد شدید و منقطع، تیر کشیدن 2- زخم (در اثر فرو کردن نه شکافتن یا بریدن)
کج و معوج، جناغی، شکسته، منکسر کردن، دارای پیچ و خم کردن سایر معانی: دارای مسیر زیگزاگ، زیگزاگ، خط چند جا شکسته، منشاری [برق و الکترونیک] زیگزاگ [ریاضیات] دارای پیچ و خم، شکسته، منکسر ...
ویژگی برگی که حاشیۀ آن دندانههای ارّهای بسیار ریز داشته باشد [زیستشناسی - علوم گیاهی]