تاثیر، ظاهر، احساس، شور، حس سایر معانی: سترسا، پولاب، سوهش، سهش، غلغله، هیجان، جوش و خروش، شور و هیجان
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حساسیت، احساس و درک، هش سایر معانی: سوهش پذیری، سوهشمندی، توانایی احساس، (معمولا جمع) احساسات، نازک طبعی، ظرافت طبع، زودرنجی
حساسیت، میزان حساسیت سایر معانی: سوهشمندی، سترسایی، پولابی [خودرو] حساسیت [شیمی] حساسیت [سینما] حساسیت [عمران و معماری] حساسیت - تاثیرپذیری [کامپیوتر] حساسیت [برق و الکترونیک] حساسیت نشانی ا ...