sensitivity
/ˌsensəˈtɪvəti/

معنی

حساسیت، میزان حساسیت
سایر معانی: سوهشمندی، سترسایی، پولابی
[خودرو] حساسیت
[شیمی] حساسیت
[سینما] حساسیت
[عمران و معماری] حساسیت - تاثیرپذیری
[کامپیوتر] حساسیت
[برق و الکترونیک] حساسیت نشانی از شایستگی مدار یا قطعه که توانایی آن را در پاسخ به کمیت ورودی بیان می کند. حساسیت به صورت قسمت به ازای وات یا اهم بر ولت در ابزارهای اندازه گیری، جا به جای لکه به ازای ولتاژ انحراف یا جریان انحراف در لامپ پرتوکاتدی، جریان خروجی به ازای هر واحد چگالی تابش تابیده در لامپ دوربین یا قطعات فتوالکتریک دیگر و میکروولت سیگنال، ورودی برای تعیین حداقل شدت سیگنال ورودی که گیرنده به آن پاسخ می دهد، بیان می شود. - حساسیت
[مهندسی گاز] حساسیت
[زمین شناسی] حساسیت
[ریاضیات] حساسیت
[معدن] حساسیت (ژئوشیمی)
[آب و خاک] حساسیت

دیکشنری

حساسیت
اسم
sensitivity, allergy, sensibility, friction, delicacy, likingحساسیت
sensitivityمیزان حساسیت

ترجمه آنلاین

حساسیت

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.