بخشی، منطقهای سایر معانی: ناحیه ای، اقلیمی (در برابر: محلی local)، ایالتی، استانی، ولایتی، شهرستانی، محلی، جایگاهی [زمین شناسی] ناحیه ای - اسم: در ژئوفیزیک، میدان، حالت یا ترکیب کلی که عوارض ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ریشهای، موضوعی، مربوط بموضوع، مطلبی، مقالهای سایر معانی: وابسته به موضوع یا بن مایه، فرهشتی، بن مایه ای، (وابسته به ریشه ی واژه) واج ستاکی [سینما] بازمایه