thematic
معنی
ریشهای، موضوعی، مربوط بموضوع، مطلبی، مقالهای
سایر معانی: وابسته به موضوع یا بن مایه، فرهشتی، بن مایه ای، (وابسته به ریشه ی واژه) واج ستاکی
[سینما] بازمایه
سایر معانی: وابسته به موضوع یا بن مایه، فرهشتی، بن مایه ای، (وابسته به ریشه ی واژه) واج ستاکی
[سینما] بازمایه
دیکشنری
موضوعی
صفت
thematic, presentiveموضوعی
fibroid, filamentary, filamentous, rooty, string, thematicریشهای
thematicمربوط بموضوع
thematicمطلبی
thematicمقالهای
ترجمه آنلاین
موضوعی