قرنطینه، قرنتینه، محل قرنطینه، قرنطینه کردن سایر معانی: (در اصل - کشتی که احتمال می رفت ناقل بیماری همه گیر باشد) نگهداری چهل روزه در بندر، در قرنطینه نگهداشتن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خفا، راز، اختفا، پوشیدگی، محرمانه بودن، پنهان کاری، رازداری، سری بودن، نهانکاری، راز پوشی، خفیه سایر معانی: نهان بود، نهفتگی، پنهانی بودن، نهان داشت
کناره گیری، تفکیک، جدا سازی، تجزیه طلبی، جدا گرایی سایر معانی: جدایی طلبی، جدایی گرای، اعتزال خواه
تنهایی سایر معانی: یکتایی، یگانگی، تکی، وحدت، انفراد، سادگی، بی تزویری
تنهایی، خلوت، انفراد، جای خلوت سایر معانی: انزوا، تک زیستی، گوشه نشینی