quarantine
معنی
قرنطینه، قرنتینه، محل قرنطینه، قرنطینه کردن
سایر معانی: (در اصل - کشتی که احتمال می رفت ناقل بیماری همه گیر باشد) نگهداری چهل روزه در بندر، در قرنطینه نگهداشتن
سایر معانی: (در اصل - کشتی که احتمال می رفت ناقل بیماری همه گیر باشد) نگهداری چهل روزه در بندر، در قرنطینه نگهداشتن
دیکشنری
قرنطینه
اسم
quarantine, lazaret, lazarettoقرنطینه
quarantineقرنتینه
quarantineمحل قرنطینه
فعل
quarantineقرنطینه کردن
ترجمه آنلاین
قرنطینه