نگاه کردن، متوسل شدن به سایر معانی: 1- (در لغت نامه یا فهرست و غیره) جستجو کردن 2- (عامیانه) سراغ کسی رفتن، سر زدن به 3- (عامیانه) بهتر شدن، بهبود یافتن، مراجعه، مراجعه ای [کامپیوتر] جستجو [ ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
طلب کردن، طلبیدن، جستجو کردن، پیگردی کردن، پوییدن، جوییدن سایر معانی: (دنبال چیزی) گشتن، در پی چیزی بودن، توزیدن، توختن، پناه جستن (در محلی)، پناه بردن، جویا شدن، خواستار شدن، خواستگار بودن ...