بااهانت، ازروی استهزا
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سر بالایی، تکبر، غرور، نخوت، گستاخی، شدت عمل، گردنفرازی، خود رایی، خود سری، خیره سری، عظمت، خود بینی سایر معانی: باد دماغ، لافزنی، نخوت (arrogancy هم می گویند)
اسب سوار، معتاد به اسب دوانی، شوالیه، سوار سایر معانی: اسب سوار مسلح، سلحشور، بزن بهادر، چابک سوار، رادمرد، آقای مبادی آداب (به ویژه کسی که خانم ها را مشایعت کند)، جوانمرد، (تاریخ انگلیس - c ...
تند، سخت، خشن، پوسته مانند سایر معانی: بد خلق، بد ادا، ترشرو، دارای زخم زبان، پوسته دار، پوسته زا، رویه ای
استهزاء امیز سایر معانی: تمسخرآمیز، مسخره آمیز، استهزا آمیز
طعنه امیز، کنایه امیز، وابسته به زهرخنده سایر معانی: (به طور تلخ یا تحقیر آمیز) کنایه دار، گواژه آمیز، طعنه آمیز