تعبیه، تمهید، امایش، امادگی، تهیه، تدارک، اماده سازی، تهیه مقدمات، پستایش، امادش، اقدام مقدماتی سایر معانی: آماده سازی، آمایش، مهیاسازی، ترکیب (کردن)، تدوین، درست کردن، آمادگی، سازمندی، بسیج ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تحصیل، بررسی، مطالعه، اتاق مطالعه، غور وبررسی، موضوع تحصیلی، درس، مطالعه کردن، درس خواندن، اموختن، بررسی کردن، خواندن، فرا گرفتن، تحصیل کردن سایر معانی: پژوهش، تحقیق، آموزش، یادگیری، رشته ی ...