(سالاد سبزیجات و پنیر و سیر و روغن زیتون و آبلیمو و تخم مرغ و غیره) سالاد سزار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سبزى، تازگى
ریعان جوانی، اوج خوش بختی، سمتالراس سایر معانی: دوران شکوفایی، بروبرو، اوج رونق (یا موفقیت یا قدرت و غیره)، بهار (جوانی)، عنفوان، شگفتا، عجب، به به، ریعان جوانی، اوج خوش بختی
مجموعهای از مطالب گوناگون، متنوعات سایر معانی: جنگ، گلچین ادبی، گردآورد، مجموعه
کار سرهم بندی، قلاب دوزی، اش شله قلمکار، چهل تکه، جسته گریخته، وصله دوزی، چهل تکه سایر معانی: آش شله قلمکار، قاتی پاتی، دیمی، ناجور، مرصع
نبات، سبزی، گیاه، رستنی سایر معانی: گیاهی، نباتی، وابسته به گیاه، گیاه خوراکی (برگ خوراکی مانند اسفناج - ریشه ی خوراکی مانند سیب زمینی - میوه ی بته ای مانند گوجه فرنگی و بادمجان - دانه ی خور ...