معنی

نبات، سبزی، گیاه، رستنی
سایر معانی: گیاهی، نباتی، وابسته به گیاه، گیاه خوراکی (برگ خوراکی مانند اسفناج - ریشه ی خوراکی مانند سیب زمینی - میوه ی بته ای مانند گوجه فرنگی و بادمجان - دانه ی خوراکی مانند لوبیاسبز - ساقه ی خوراکی مانند کرفس)، تره بار، گیاه (در برابر: جانور یا مواد غیر آلی)، علف، سبزه
[صنایع غذایی] سبزی، نبات

دیکشنری

سبزیجات
اسم
vegetable, greens, greenery, verdure, legumeسبزی
plant, vegetable, herb, herbageگیاه
vegetable, plant, candy, rock candy, sugarplumنبات
herb, plant, vegetable, vert, herbageرستنی

ترجمه آنلاین

سبزی

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.