(شعر) قافیه (در پایان دو یا چند سطر شعر)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(شعر) قافیه ی کامل (مانند: take و make)
بی قافیه، ناجور
قافیه ی ناقص، قافیه ی کج (مثلا lid و lad یا wait و made)
قصیده، غزل، چکامه، قطعه شعر بزمی سایر معانی: (در اصل) شعری که برای آواز خوانی نوشته شده است، شعر غنایی، شعر بزمی، قصیدهode _پسوند: گذر، گذرگاه، مسیر [electrode]، پسوند: همانند، شبیه [nematod ...
نظم، شعر، منظومه، چکامه، چامه سایر معانی: سرواد
نظم، شعر، اشعار، فن شاعری، چامه سرایی، لطف شاعرانه سایر معانی: سرواد، چامه، چکامه، آثار شعری
نوسان، ضربان، تپش، اهتزاز، ارتعاشات، جهندش سایر معانی: زنش [مهندسی گاز] نوسان، ارتعاشات [آب و خاک] ضربه-نوسان
بی معنی، احمق، بی حس، احمقانه، عاری از احساسات سایر معانی: غش کرده، از هوش رفته، بیهوش، غیر منطقی، بی شعور، ابله، خر، ابلهانه، خرانه
بخشی از هجا شامل هسته و پایانه [زبانشناسی]
واژههای مصوب فرهنگستان