[حسابداری] ارزشهای جایگزینی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[عمران و معماری] تعویض قطعه
[ریاضیات] مشی تعویض
[حسابداری] افشای اطلاعات بهای جایگزینی
جایگزینی ژن [کشاورزی - زراعت و اصلاح نباتات] روشی درونبدنی (in vivo) که در آن یک ژن متفاوت جای یک ژن خاص را در یک فامتن میگیرد ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[سینما] جایگزینی تصویر [در جلوه های ویژه ]
[ریاضیات] تعویض پیشگیرانه ی گروهنی
[آمار] نمونه گیری تصادفی با جایگذاری
آبکاری غوطهای [خوردگی] نوعی آبکاری ازطریق ایجاد پوشش فلزی با استفاده از واکنش جابهجایی که در آن یک فلز جانشین فلز دیگر موجود در محلول میشود ...
حصول، بهبودی، ترمیم، جبران، بهبود، وصول، بهوش امدن، تحصیل چیزی، استرداد، باز یافت، بخودایی سایر معانی: بازیابی، بازستانی، اعاده، سالم شدن، شفا، (پس از پرواز فضایی) بازیابی کلاهک یا کابین، با ...
برگشت، باز گشت، بازگشتن، عودت، اعاده، رجعت، مراجعت، برگشت دادن، مراجعت کردن، عود کردن، عطف کردن، بر گرداندن، برگشتن، پس دادن سایر معانی: بازگشت کردن، بازآمدن، بازگرداندن، پس فرستادن، پاسخ دا ...
تعویض، بدل، عوض، جانشین، جابجا کردن، جانشین کردن، تعویض کردن سایر معانی: معادل، هم ارز، جانشین شدن یا کردن، جای کسی (چیزی) را گرفتن، به جای کسی رفتن، (دستور زبان) واژه ی جانشین (مانند did در ...