صدای یکنواخت، تکرار هماهنگ، یک نواخت سایر معانی: یک جور بودن (سبک یا طرز یا رنگ و غیره)، قرائت یا نیایش با صدای یکنواخت، (تکرار صوت بخصوص یا ادای واژه ها با نوای یکنواخت) یکنواختی، (موسیقی) ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
یک نواختی، بی تنوعی
عود، باز گشت، باز رخداد، رویدادن مجدد، خاصیت بازگشت سایر معانی: تکرار، بازکرد، بازآیند، بازبود، بازگیری [برق و الکترونیک] بازگشت، وقوع مکرر، تکرار [ریاضیات] تراجع، بازگشت، بازگشتی، تسلسل، تک ...
برگشتن، بازگشتن، بازامدن، دوباره بنظرامدن، دوباره مطرح شدن