[کامپیوتر] عدد دهدهی تکراری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سلاح خودکار، اسلحه خودکار اسلحه خودکار
[کامپیوتر] برچسب یا مطلب مکرر
[نساجی] ماشین کپی
[برق و الکترونیک] زمان سنج تکرار زمان سنجی که به تکرار چرخه کاری خود تا هنگام برداشته شدن فرمان تحریک ادامه می دهد.
[ریاضیات] جزء تکراری کسر دهدهی دوره ای
افزایش، ضرب، تکثیر، بس شماری سایر معانی: زاد و ولد، برافزایی، ازدیاد، (ریاضی) عمل ضرب [برق و الکترونیک] چند برابر سازی - ضرب افزایش جریان عبوری از نیمرسانا در اثر افزایش فعالیت حاملها . [مهن ...
مکرر، تکراری سایر معانی: تکراری (به ویژه به طور ملالت آور)، بازانجامی، پی درپی، دمگیر
مکالمه، ناطق، سخنگو سایر معانی: حرفزن، گویا، غیر صامت، سخن دار، عمل سخن گفتن، حرف زنی، صحبت، با حالت
کوچکترین واحد ساختاری یک زنجیرۀ بسپاری که خواص آن را تعیین میکند و در طول زنجیره تکرار میشود [شیمی]
واژههای مصوب فرهنگستان