حاضر جوابی، جواب شوخی امیز سایر معانی: پیش جوابی، پاسخ سریع و زیرکانه، جواب دندان شکن، پاسخ تر و چسبان
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تقسیم، توزیع، توزیع مجدد سایر معانی: تقسیم مجدد، تجزیه ی دوباره، بازبخش، وابسته به تقسیمات [ریاضیات] بخش، پراکندگی، پخش توزیع
[ریاضیات] تابع توزیع
برگشتن یا برگرداندن به میهن سایر معانی: برگشتن یا برگرداندن به میهن
[عمران و معماری] قرارداد بازپرداخت
لغو، فسخ، الغاء، باز گردانی، لغو کردن سایر معانی: باطل کردن، بیهوده کردن، الغا، ابطال، بیهوده سازی، (مهجور) فراخواندن (به ویژه از تبعید)، احضار کردن [حقوق] لغو یا نسخ کردن (قانون)، الغاء، نس ...
لغو کننده
ناسخ قانون ـ فقه : نسخ
تجدید، تکرار، باز گو، باز انجام، دوباره ساختن، باز گفتن، تکرار شدن، دوباره انجام دادن، تکرار کردن، باز گو کردن، دوباره گفتن سایر معانی: واگفتن، (حرف را) تکرار کردن، (حرف شخص دیگری را) بازگو ...
[علوم دامی] ماده گاوی که پس از سه بار جفتگیری یا تلقیح مصنوعی آبستن نشده است .
مکرر، پی در پی سایر معانی: تکراری، بازانجامیده، بسکرده، چندباره، دمگیر، گروگر [ریاضیات] مکرر، متوالی، چندگانه
[ریاضیات] جزء تکراری کسر دهدهی دوره ای