repeat
معنی
تجدید، تکرار، باز گو، باز انجام، دوباره ساختن، باز گفتن، تکرار شدن، دوباره انجام دادن، تکرار کردن، باز گو کردن، دوباره گفتن
سایر معانی: واگفتن، (حرف را) تکرار کردن، (حرف شخص دیگری را) بازگو کردن، (به دیگری) گفتن، دوباره کردن، از سرگرفتن، (با: -self) حرف خود را تکرار کردن، باز آمدن، باز روی دادن، باز رخ دادن، ترش کردن، دوباره بر دهان آوردن (خوراک از معده)، (شعر و غیره) بازخواندن، پیاپی قرائت کردن، (آمریکا) بیش از یک بار رای دادن (در انتخابات)، بسایند، بسکرد، بازکرد، پدیساری، دمگیری (رجوع شود به: repetition)، هر چیز تکراری (به ویژه برنامه ی تلویزیون یا رادیو و غیره)
[کامپیوتر] تکرار کردن کمله ی کلیدی که برای تعریف نوعی حلقه در زبان پاسکال به کار می رود کمه ی repeat شروع حلقه را علامت زده، و کلمه ی until انتهای حلقه را بیان می کند . کامپیوتر همیشه حلقه را حداقل یک بار انجام می دهد . زیرا با رسیدن به انتهای حلقه، شرط توقف را آزمایش می کند. برخلاف white .
[برق و الکترونیک] تکرار کردن
[نساجی] راپورت طرح - تکرار بافت - واحد تکرار- نمونه بافت - نمونه نخ کشی - تکرار - تکرار کردن
[ریاضیات] تکرار کردن
سایر معانی: واگفتن، (حرف را) تکرار کردن، (حرف شخص دیگری را) بازگو کردن، (به دیگری) گفتن، دوباره کردن، از سرگرفتن، (با: -self) حرف خود را تکرار کردن، باز آمدن، باز روی دادن، باز رخ دادن، ترش کردن، دوباره بر دهان آوردن (خوراک از معده)، (شعر و غیره) بازخواندن، پیاپی قرائت کردن، (آمریکا) بیش از یک بار رای دادن (در انتخابات)، بسایند، بسکرد، بازکرد، پدیساری، دمگیری (رجوع شود به: repetition)، هر چیز تکراری (به ویژه برنامه ی تلویزیون یا رادیو و غیره)
[کامپیوتر] تکرار کردن کمله ی کلیدی که برای تعریف نوعی حلقه در زبان پاسکال به کار می رود کمه ی repeat شروع حلقه را علامت زده، و کلمه ی until انتهای حلقه را بیان می کند . کامپیوتر همیشه حلقه را حداقل یک بار انجام می دهد . زیرا با رسیدن به انتهای حلقه، شرط توقف را آزمایش می کند. برخلاف white .
[برق و الکترونیک] تکرار کردن
[نساجی] راپورت طرح - تکرار بافت - واحد تکرار- نمونه بافت - نمونه نخ کشی - تکرار - تکرار کردن
[ریاضیات] تکرار کردن
دیکشنری
تکرار
اسم
repeat, repetition, duplication, replication, iteration, frequencyتکرار
repeat, iteration, repetitionباز گو
renewal, restoration, revival, resumption, repeat, repetitionتجدید
repeat, repetitionباز انجام
فعل
repeat, recurتکرار شدن
iterate, repeatدوباره گفتن
repeat, replicate, iterate, frequent, ingeminate, reduplicateتکرار کردن
repeat, re-doدوباره انجام دادن
reproduce, make over, rehabilitate, repeatدوباره ساختن
restate, repeat, unreel, re-countباز گفتن
ingeminate, iterate, relate, repeatباز گو کردن
ترجمه آنلاین
تکرار کنید