بازآرایی فامینه [زیستشناسی - ژنشناسی و زیستفنّاوری] تغییر در ساختار هستهتن که بستری برای فعالیت ژنها فراهم میکند ...
واژههای مصوب فرهنگستان
اصلاح کردن، تغییر دادن، عوض کردن، دگرگون شدن، تغییر یافتن، دگرگون کردن، جرح و تعدیل کردن سایر معانی: (جزئیات ولی نه کلیات را) عوض کردن، دگراندن، دستکاری کردن، دگروار کردن، (خیاطی) بازدوزی کر ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اصلاح، تصحیح، غلط گیری، تادیب سایر معانی: لغزش گیری، لغزش یابی، راستانش، راستا سازی، مواخذه، ادب کردن، بهسازی، بهکرد، بهبود بخشی، ویرایش، ویراستاری [عمران و معماری] تصحیح - تعدیل - اصلاحیه [ ...
دگردیسی، تغییر شکل دادن، دگردیس کردن، تغییر ماهیت دادن، دگرگون کردن سایر معانی: دگردیس کردن یا شدن، دگرریخت کردن یا شدن، دگرگون کردن یا شدن
تقاضای مجدد، اصلاح کردن، خیش زدن، خیش کشیدن، اصلاح شدن، مجددا ادعا کردن، زمین بایر را دایر کردن سایر معانی: (به راه راست) هدایت کردن، به کردن، (زمین باتلاقی و غیره رابه زمین خوب) تبدیل کردن، ...
از نو ساختن، نوسازی کردن، احیا کردن سایر معانی: دوباره ساختن (رجوع شود به: construct بعلاوه ی re-)
دوباره انجام دادن یا کردن (رجوع شود به: do بعلاوه ی re-)، دوباره اتاق را تزئین کرد [کامپیوتر] انجام مجدد - معکوس کردن اثر جدیدترین فرمان undo
ترمیم، تجدید، اعاده، استرداد، استقرار مجدد، بازگرداندن سایر معانی: بازگردانی، پس دادن، بازداد، بازگشت، بازدهی، بازساخته، بازسازی، مرمت، رجوع شود به: restitution [برق و الکترونیک] باز سازی [ز ...
نوسازی کردن، تعمیر اساسی کردن، نونما کردن، نوسازمان کردن، نوسامان کردن، بهسازی کردن، تجدید نظر اصلاحی کردن، (رجوع شود به: vamp بعلاوه ی re-)، تجدید سازمان، تجدید بنا، دوباره رویه انداختن، دو ...
انقلابی کردن، تغییرات اساسی دادن سایر معانی: (کاملا) دگرگون کردن، متحول کردن، واگشته کردن
تحول، تغییر شکل، تناسخ، دگرگون سازی سایر معانی: تناس
تغییر شکل دادن، نسخ کردن سایر معانی: (کاملا) دگرگون کردن، عجیب و غریب کردن، نس کردن