در باره، در باب سایر معانی: درباره ی، در مورد، با توجه به
دیکشنری انگلیسی به فارسی
از، در باره، بوسیله، از طرف، از لحاظ، ز، در جهت، از مبدا، از منشا، در سوی سایر معانی: علامت کسره (کسره ی ربط)، ساخته شده از، - یی، حاوی، دارای، (نمایشگر مقدار یا میزان یا نسبت بخش به کل)، وا ...
دید، بینش، مشاهده، رویت، قوه دید، بینا سایر معانی: باصره، بینایی (vision هم می گویند)، دیدن، چون، به خاطر اینکه، نظر به اینکه، دارای بینایی