معنی

از، در باره، بوسیله، از طرف، از لحاظ، ز، در جهت، از مبدا، از منشا، در سوی
سایر معانی: علامت کسره (کسره ی ربط)، ساخته شده از، - یی، حاوی، دارای، (نمایشگر مقدار یا میزان یا نسبت بخش به کل)، وابسته به، مال، از آن، (در دادن تاریخ یا زمان)، (در نشان دادن رابطه)، (نشان دادن عمل نسبت به چیزی یا کسی)، (آثار هنری و ادبی و غیره) توسط کسی، مربوط یا پیوسته به چیزی یا کسی، با، از محل بخصوصی، اهل، از راه، به دلیل، به علت، (همراه صفت و of - در داوری رفتار)، بسبب

دیکشنری

از
حرف اضافه
of, from, in, byاز
ofاز لحاظ
on behalf of, of, forاز طرف
ofز
about, on, concerning, of, toward, reدر باره
of, withدر جهت
by, with, via, of, perبوسیله
ofاز مبدا
ofاز منشا
ofدر سوی

ترجمه آنلاین

از

مترادف

جمله‌های نمونه

She is a very talented chef and can cook a wide variety of cuisines.

او یک آشپز با استعداد است و می‌تواند انواع مختلفی از غذاها را بپزد.

The museum had a fascinating collection of ancient artifacts.

موزه دارای مجموعه‌ای جذاب از آثار باستانی بود.

Learning vocabulary is an essential part of language acquisition.

یادگیری واژگان بخش ضروری از یادگیری زبان است.

I usually have a cup of coffee in the morning to wake up.

معمولاً صبح‌ها یک فنجان قهوه دارم تا بیدار شوم.

Learning from our mistakes is an important part of personal growth.

یادگیری از اشتباهات ما بخش مهمی از رشد شخصی است.

It's important to stay hydrated, so drink plenty of water throughout the day.

از مهمیت آب خوردن طول روز آگاه باشید، بنابراین زیادی آب بنوشید.

I need to buy a new pair of shoes; my old ones are worn out.

باید یک جفت کفش جدید بخرم؛ کفش‌های قدیمی‌ام خراب شده‌اند.

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.