تنظیم کردن، اماده چاپ کردن، انشاء کردن، دراوردن، تحریر کردن سایر معانی: (حکم یا قانون و غیره) تدوین کردن، نوشتن، دراوردن بصورت خاصی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اصلاح کردن، درست کردن، تصحیح کردن، غلط گیری کردن سایر معانی: (متن علمی یا ادبی) حک و اصلاح کردن، بهتر کردن
تفسیر، متن، نسخه، ترجمه، شرح ویژه سایر معانی: برگردان، ترگمان، ویرایش، ویراست، روایت، برداشت، تعبیر، قول، اقتباس، نمونه، نوع، گونه، صورت [سینما] نسخه [کامپیوتر] نگارش ؛ مدل ،نسخه [زمین شناسی ...