مستقل، مجاز، روا، اختیاری، عاری، ازاد، رایگان، مجانی، رها، مختار، مبرا، غیر مقید، سرخود، میدانی، حق انتخاب، حق رای دادن، ازادی بخشیدن، فروهشتن، خالی کردن، ازاد کردن، ترخیص کردن، بطور مجانی س ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گذشته و اسم مفعول فعل: pay، پرداختن، دادن، جبران کردن، تصفیه کردن، پول دادن، پرداخت کردن
زمان گذشته و اسم مفعول: repay