معنی

زمان گذشته و اسم مفعول: repay

دیکشنری

بازپرداخت
فعل
give back, return, refund, repay, restore, excreteپس دادن
evoke, regurgitate, refract, return, replicate, turnبر گرداندن
repayپس دادن به
retaliate, reprise, avenge, compensate, pay, counterتلافی کردن

ترجمه آنلاین

بازپرداخت شد

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.