[برق و الکترونیک] خواندن حس کردن شکلی از اطلاعات و ارسال این اطلاعات به حافظه داخلی کامپیوتر .
دیکشنری انگلیسی به فارسی
درس حقوق خواندن
[ریاضیات] خواندن
رجوع شود به: rom، حافظه فقط خواندنی [کامپیوتر] حافظه فقط خواندنی . - حافظه ی فقط خواندنی - حافظه ی کامپیوتر که اطلاعات درون آن دائمی بوده و نمی تواند تغییر کند. نگاه کنید به ROM. [برق و الکت ...
انباره فقط خواندنی [کامپیوتر] انباره فقط خواندنی .
درباره ی کسی یا چیزی خواندن و کسب اطلاع کردن
چرخه خواندن و نوشتن
[کامپیوتر] حافظه خواندنی، نوشتنی . [برق و الکترونیک] حافظه خواندنی / نوشتنی
[کامپیوتر] امتیاز خواندن، نوشتن .
خوانا، قابل خواندن، خواندنی سایر معانی: سزاوار خواندن، خوانا (legible هم می گویند)
خواننده، قاری، کتاب قرائتی سایر معانی: قرائت کننده، (آموزش) کتاب قرائت، جنگ ادبی، مجموعه، کتاب درس، گلچین، ... خوان، (موسسه ی انتشاراتی - کسی که کتب پیشنهادی برای چاپ را می خواند و نظر می ده ...
بی درنگ، بلافاصله، فورا، به آسانی، با میل، به دلخواه، از روی میل، زود، بسهولت [ریاضیات] به آسانی، به سهولت، به دلخواه، زود