tetrasporous چهار هاگی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
tetrasporic چهار هاگی
[زمین شناسی] چندجملهای وراکُروی [آمار] چندجمله ای وراکُروی
اشتباه، صدای گاو یا جغد کردن سایر معانی: هو کردن، با ایجاد صدای ((بو)) ناخشنودی یا سرزنش را ابراز کردن (مثلا در مسابقات)، صدای هو، بو، (خودمانی) ماری جوانا، اظهار تنفر
چنگال، چنگ، کلاچ، کلاج، وضع دشوار، چنگ زدن، محکم گرفتن سایر معانی: قاپیدن، قاپ زدن، (با دست یا چنگ) گرفتن، محکم چسبیدن، دست (در رابطه با گرفتن)، (جمع) نفوذ و قدرت، (عامیانه) سر بزنگاه، هنگام ...
1- نایل شدن، به دست آوردن 2- (با خشم یا سرعت) نزدیک شدن به
پنداشتن، فهمیدن، تصور کردن، ابستن شدن سایر معانی: آبستن شدن، بارور شدن، گشن دادن، بسته شدن نطفه، به فکر خطور دادن، اندیشیدن، در فکر پروردن، (در مغز) تکوین یافتن، اندیش زایی کردن، تخیل کردن، ...
پنبه، نخ، پارچه نخی، با پنبه پوشاندن سایر معانی: نخ یا پارچه یا پوشاک پنبه ای، کتان، پنبه ای، کتانی، (از ریشه ی عربی)، گیاه پنبه (جنس gossypium و خانواده ی mallow و راسته ی malvales)، محصول ...
قلاب، چنگ، گلاویزی، دست بگریبانی، محکم نگاه داشتن، دست بگریبان شدن، گلاویز شدن سایر معانی: دست به یقه شدن، دست به گریبان شدن، مقابله کردن، پیکار کردن، چنگاله (میله ای که سرش مجهز به یک چنگال ...
ساینده، پنجره، شبکه، چارچوب اهنی، گوشت ریز، تیز و دلخراش سایر معانی: نرده ی آهنی (در پنجره و غیره)، در نرده ای، نرده ی دو طرف پلکان کشتی و راهرو و غیره، دیواره (از آهن مشبک)، ناراحت کننده، ن ...
از، طمع، حرص سایر معانی: آز، آزمندی، فزون خواهی، حریص بودن، طمع ورزیدن
دست، دسته، شرکت، خط، پنجه، پهلو، عقربه، دست خط، دخالت، یک وجب، طرف، کمک، پیمان، دادن، کمک کردن، با دست کاری را انجام دادن سایر معانی: دست (از مچ تا سر انگشتان)، ید، سمت، جهت (معمولا همراه با ...