خون بها، فدیه، فدا، جزیه، فدیهدادن، ازادی کسی یا چیزی را خریدن سایر معانی: سربها، سر خرید، سرگزیت، باج، مبلغ سربها یا باج، (با دادن سربها یا باج) آزاد کردن، رهانیدن، رستگار کردن، از گناه رها ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فدیه دهنده
پشتبند درگاه سکان [حملونقل دریایی] الوار یا قطعهای فلزی برای تقویت درگاه سکان
واژههای مصوب فرهنگستان
بدون تقاضا یا برنامه ی قبلی، بلا مقدمه
الت افقی، تیر سردرب، سنگ درب سایر معانی: پنجره ی بالای در، تیر بالای در، سردر، (هر تیر یا دیرک افقی) تیر افقی چوبه ی دار، بخش افقی صلیب، الت افقی در وپنجره، پنجره بالای در یا بالای پنجره دیگ ...
ارزش، قیمت، بها، نرخ، با قائل شدن، قیمت گذاشتن سایر معانی: مظنه، جایزه (برای دستگیری یا کشتن)، کله گرگی، رشوه، پول چای، (مجازی) هزینه، فداکاری، تاوان، تنبیه، تقاص، قیمت گذاری کردن، (عامیانه) ...
بی بها، چیز بی ارزش، بسیار پر قیمت سایر معانی: پرارزش، گرانبها، نفیس
رهایی، خلاصی، فراغت، نجات، رهایی دادن، خلاص کردن، نجات دادن، رهانیدن سایر معانی: بوختن، رهایش، نجات بخشی، (حقوق - شخص یا مال حبس شده را) به زور آزاد کردن، تمرد کردن، تمرد (نسبت به قانون) ...
اندوختن، نگاه داشتن، پس انداز کردن، نجارت دادن، رهایی بخشیدن، پس انداختن، فقط بجز، بجز اینکه، فقط بجز سایر معانی: رهانیدن، نجات دادن، بوختن، (سالم و غیره) نگهداشتن (به جای ((زنده باد)) هم به ...
الوار یا قطعهای فلزی برای تقویت درگاه سکان [حملونقل دریایی]