فاصلهیابی [علوم نظامی] فرایند تعیین فاصلۀ هدف به روشهای گوناگون، از روشهای دستی گرفته تا استفاده از رادار
واژههای مصوب فرهنگستان
[زمین شناسی] مسافت یابی و ناوبری|تعیین موقعیت به طریقه صوتی(سونار= sonar)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ژولیدگی، سرافکندگی، پریشانی، گیجی، اغتشاش، دست پاچگی، درهم و برهمی، اغفال، اشتباهی گرفتن، اسیمگی سایر معانی: سر در گمی، بهت، حیرت، آشفتگی، اختلال (حواس یا اوضاع)، سرگشتگی، بی ترتیبی، به هم ر ...
مهندسی سایر معانی: (طرح ریزی ساختمان و اداره ی راه و پل و کارخانه و غیره) برنامه ریزی و اجرا [عمران و معماری] مهندسی - بررسی فنی [برق و الکترونیک] مهندسی تخصصی که در آن دانشهایی از علوم ریاض ...
متمایل به توسعه سایر معانی: (قادر به یا متمایل به گسترش) گستردنی، گسترش پذیر، قابل توسعه، گسترده، توسعه یافته، مفصل، جامع، (وابسته به گسترش) گسترشی، (آدم) گسترده اندیش، آزاده، سخاوتمند، گشاد ...
جنگلداری، جنگلبانی، احدای جنگل سایر معانی: (علم نگهداری از جنگل) جنگل داری، (بهره برداری درست از جنگل و چوب آن) جنگل پروری، احداک جنگل
وسیع، چشم اندازدار سایر معانی: وسیع، چشم اندازدار [سینما] حرکت افقی دوربین فیلمبرداری
امتداد پذیر، بسط وتوسعه یافتنی سایر معانی: برون خیز، دراز کردنی، بیرون زدنی، بیرون کشاندنی
رادار [حملونقل دریایی] سامانهای که در آن از باریکههای امواج الکترومغناطیسی با بسامدهای رادیویی بازتابیده از سطح اشیا برای آشکارسازی آنها استفاده شود ...
رادار [علوم نظامی] سامانهای که در آن از باریکههای امواج الکترومغناطیسی با بسامدهای رادیویی بازتابیده از سطح اشیا برای آشکارسازی آنها استفاده شود ...
نا محدود، فراخ، پهناور، پهن، عریض، گشاد، پرت، بسیط، زیاد، کاملا باز، وسیع، وسیع سایر معانی: پر پهنا، به پهنای، به عرض، گسترده، جامع، فراوان، بسیار، فراخناک، (کاملا) باز، گشوده، چهارتاق، دور ...