فاسد، باد خورده، نامطبوع، متعفن، ترشیده، بو گرفته سایر معانی: دارای بوی نا، پرک، بوی ترشیدگی، بوی کره یاروغن مانده، (مزه) ترشیده، گندیده [صنایع غذایی] طعم تند : طعم تندی که در اثر اکسیداسیون ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
طعم تندشدگی [علوم و فنّاوری غذا] طعم ناشی از اکسیده شدن و آبکافت روغن موجود در مواد غذایی
واژههای مصوب فرهنگستان
ابدار خانه، جای فروش اذوقه و نوشابه، روغنی، کرهای سایر معانی: (انگلیس - به ویژه در دانشگاه ها) رستوران کوچک، ساندویچ فروشی، آبدارخانه، (در منزل) انبار شراب و سایر مشروبات، شراب دان، شرابخانه ...
بد بو سایر معانی: بدبوی، گند، میگندر، متعفن
تند، ترش، مثل غوره، ترش بودن، مزه اسید داشتن، ترش شدن سایر معانی: ترشیده، بد خلق، بد عنق، دمغ، زود خشم، کم حوصله، کج خلق، ترشخو، کمتر یا بدتر از حد معمول، پس رفته، (صدا یا موسیقی) ناهنجار، ن ...
ویژگی آنچه دچار تندشدگی شده باشد [علوم و فنّاوری غذا]