[عمران و معماری] تابلوی پیش آگاهی تقاطع خط آهن - تابلوی پیش اخطاری تقاطع خط آهن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آپارتمان بی راهرو (که اتاق های آن مثل واگن های راه آهن به هم راه دارند)
[عمران و معماری] ایستگاه ترن - ایستگاه قطار
راه آهن سازی، مدیریت راه آهن، چپاندن
خط اهن هوایی، ترن هوایی [عمران و معماری] خط آهن برآمده - خط آهن هوایی
[زمین شناسی] راه آهن
شتاب دادن، سرعت دادن، تسریع کردن، شتاب کردن، شتاباندن، تند کردن، بر سرعت افزودن، تند شدن، تندتر شدن سایر معانی: شتابیدن، تندتر رفتن، سریع شدن، سرعت بخشیدن، وقوع چیزی راتسریع کردن، (اتومبیل) ...
شتابان، تسریع کردن در، پیش بردن سایر معانی: تسریع کردن، شتاباندن، بشولیدن، هنگار کردن، تسهیل کردن، (نادر) گسیل کردن، (برای انجام کاری) فرستادن، (رسما) صادر کردن، به سرعت انجام دادن ...
حبس کردن، زندانی کردن، در زندان نهادن سایر معانی: محدود کردن، محصور کردن [حقوق] زندانی کردن، حبس کردن