sheba, queen of(انجیل) ملکه ی سبا
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زنبور، زنبورعسل، مگس انگبین سایر معانی: (جانورشناسی) زنبور، منگ (از ابر تیره ی apoidea که نیش زن و چهارباله و گروه زی اند و برخی از آنها عسل می دهند)، (امریکا) گردهمایی مردم برای همکاری یا م ...
خانم، بانو، مادام، زوجه، رئیسه خانه سایر معانی: (در مخاطب قرار دادن و ادای احترام) بانو، خاتون، زن بلندجاه، خانم اشرافی، علیامخدره، (انگلیس) عنوان بارونس و کنتس و غیره (پیش از نام اول می آید ...
مادر، رئیسه خانواده سایر معانی: گیس سفید، زن کهنسال و محترم
شخص بزرگ و با نفوذ سایر معانی: (در پیست اسکی) دست انداز، دیواره ی برفی لبه ی راه، برف انباشت، مغول (به ویژه شاخه ای از مغولان که در هندوستان حکومت می کردند)
اشرافی، سخاوتمند، نجیب، اصیل، ازاده، خاص، با شکوه، خوش طینت، شریف، خوش ذات سایر معانی: والامنش، شرافتمند، ارجمند، بزرگ منش، بزرگوار، برجسته، نامور، شهره، نیکنام، خوشنام، عالی، برتر، خیلی خوب ...
پادشاه، سلطان، فرمانروای مقتدر، شخص توانا سایر معانی: فرمانروای نیرومند، قدرقدرت، قادر مطلق، زعیم
با وقار، مجلل، با شکوه سایر معانی: شکوهمند، پرشکوه، شاهانه، آهسته و موقر، باتانی، وقار آمیز