بالرزه، باتحریر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(انگلیس) رجوع شود به: sixty-fourth note
بر گرداندن، برگشتن، سفید شدن، رنگ خود را باختن، تاخیر کردن، جمع شدن و عقب نشینی کردن سایر معانی: رنگ پریده کردن یا شدن، رنگ رفته کردن یا شدن، بی رنگ کردن یا شدن، سفید شدن یا کردن، پس رفتن (د ...
لکنت زبان پیدا کردن، گیر کردن، بالکنت گفتن، با شبهه و تردید سخن گفتن، تزلزل یا لغزش پیدا کردن سایر معانی: تلوتلو خوردن، با تزلزل راه رفتن، لرزان لرزان رفتن، سکندری خوران راه رفتن، بلخشیدن، س ...
لرزان، لرزنده
لرز، تکان، لرزش، تزلزل، ارتعاش، لرزش داشتن، متزلزل کردن، تکان خوردن، بهم زدن، تکان دادن، اشفتن، جنباندن، لرزیدن سایر معانی: تکاندن، گلاندن، لاندن، (از نمک پاش و غیره) افشاندن، پاشیدن (همراه ...
خرده، ریزه، لرز، لرزه، ارتعاش، مرتعش کردن، خرد کردن، از سرما لرزیدن، لرزاندن، لرزیدن سایر معانی: (تکه ی هر چیزی که شکسته است) تکه شیشه، پاره سفال، پاره آجر، تکه ی چینی، (از ترس یا سرما و غیر ...
شکننده، لرزه، لرزان، مرتعش سایر معانی: زودشکن، زود خردشو، مرتعش (از ترس یا سرما)
جنبش، تپش، تکان، لرزش، لرزه، رعشه سایر معانی: هیجان شدید، آشفتگی، نوسان، ارتعاش، صدای مرتعش، آوای لرزان، tremour لرزش
ترسان، لرزش، مرتعش، تحریر، لرزش دار سایر معانی: لرزش دار، مرتعش، ترسان، تحریر
لرزش صدا، حرف عله، با تحریر خواندن، پیچانیدن، لرزیدن، چهچه زدن، جاری شدن، روان شدن، چرخیدن سایر معانی: (آواز) تحریر، (موسیقی) رجوع شود به: vibrato، (پرنده) چهچهه، (تلفظ r در برخی زبان ها) زب ...
سرود، چهچه، چهچه زدن، سراییدن، چهچهه زدن سایر معانی: (به ویژه پرنده) چهچه زدن، به صورت ترانه یا آواز بیان کردن، چهچهه، آواز، (با کتابت) آواز خواندن، (اسب) جای زین، غده ای که در اثر فشار زین ...