نوسان، ضربان، تپش، اهتزاز، ارتعاشات، جهندش سایر معانی: زنش [مهندسی گاز] نوسان، ارتعاشات [آب و خاک] ضربه-نوسان
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[برق و الکترونیک] جوشکاری پالس زدنی جوشکاری مقاومتی که در آن جریان به جای آن که پیوسته اعمال شود به صورت پالسهای زمان بندی شده اعمال می شود . این روش انتقال حرارت سطحی را به الکترودهای جوشکا ...
ریزتپشهای الکترومغناطیسی [ژئوفیزیک] ← تپشهای الکترومغناطیسی
واژههای مصوب فرهنگستان
جنبش، احساسات، ضربان قلب، تپش دل سایر معانی: تپش قلب، ضربان قلب، دل زنش [بهداشت] ضربان قلب
جنبش، نوسان، تردید، لرزش، اهتزاز، لرزه، ارتعاش، تموج سایر معانی: نوش، شیوش، ترنگ، لرزانش، رجوع شود به: oscillation، دودلی، vibrational اهتزاز [شیمی] ارتعاش [سینما] ارتعاش [عمران و معماری] ار ...